درود آزاد عزيز

آقا خدا قوت ، چه خبر از پروژه نمايشگاه باطن خودت طلاست ، دل خودت درياست ، و الا ما كجا و طلا ، گرچه استعاره خوب و قشنگي  بود ،  توي كوير معرفت ميم آخر مرامي با مرام  

هر چه از دوست رسد نيكوست ، سپاس مجدد از حضورت

سلام راستش همه می دونن شما عاشق دریا هستین ولی منظور من این نبود فردین  عزیز  خیلی فکر کردم چه طور  تا جوابی در خور دل نوشت تون بذارم ولی نکشید  اره نکشید نه ذوقم نه ذهنم  وقتی 100 کیلو اهن رو کنار یک گرم طلا بذاری   شاید اهنه سنگین تر باشه  ولی ارزش  او تیکه طلا بیشتر  حکایت نوشته منو شماست     پس تصمیم گرفتم  منم یک تیکه طلا بذارم کنار طلای شما ممنون از لطف شما 

درود بر بانو سكوت

با عرض ارادت و تشكر بخاطر محبت هاي جاري شما ، از اينكه با توضيحات خودتون بيان و درد دل اين قلم شكسته و خواب رفته را ملموس تر كرديد سپاس گزارم  نبايد فراموش كنيم كه آنقدر مفام وجايگاه آن والاست كه خداوند بر آن و هر چه با آن مي نويسند  سوگند ياد مي كند، همواره بر دستاني كه جرات كرده و اين عزيز را در دست گرفته و حرمتش را نگاه مي دارند بوسه مي زنم ،  در مورد درخواستتون هم شما بزرگوارتر از اون هستيد كه بنده پاسخي جز پذيرش و قبول اين پيشنهاد سخاوتمندانه داشته باشم 

پاينده باشيد

سلام آزاد جان

ايول مي دوني من عاشق درياهستم ، ممنون از لطفت

سلام عباس جان

ممنون از همه محبت هات منكه از دوستانم خيلي آموختم ، همونطور كه خودت گفتي بخش نظرات رو خيلي دوست دارم حتما خوندي و ديدي دوستان چقدر با حوصله و سخاوتمندانه مشاركت كرده و ديدگاههاي مفيدي ارائه كردند ، اميدوارم خودت هم به حرفت عمل كرده و يك وبلاگ بزني ، تا ما هم بيايم مثل خودت مشاركت كنيم ، واينقدر قرص هاي هله هوله براي درمان اعتياد به اينترنت تجويز نكني چون با اين قرص ها درمون نميشه از ما گفتن بود ..خود داني ..ممنون از حضورت

درود بر ايرج عزيز

راستش امروز اينقدر اين خط بازي در آورد و رفت و اومد كه مجبور شدم بارها جواب بنويسم و موقع ارسال دوباره مي پريد ، اميدوارم اين مشكل رو حمل بر كوتاهي بنده در عرض ارادت هاي هميشگي در حضورتون تلقي نكنيد ، از توضيحت راجع به تعامل هاي پيوسته وجاري در حوزه قلم و فكر ، راستش هرگز نمي توانيم واقعيت هاي محدود كننده فكر و قلم را كتمان كرده يا ناديده گرفت ، و با شما موافقم كه همواره بايد همان خط كش و مقياس مورد نظر شما رو در نظر گرفت تا اين امكان هم به كمك جبران كاستي هاي دنياي ارتباطات اجتماعي آمده و در بالندگي فكر و انديشه ما موثر واقع شود...با تشكر مجدد از حضورت و با عذرخواهي در پاسخ به كامنت شما بزرگواران كه ناشي از قطع اينترنت بود.....سپاس 

درود بر پريساي گوهردشت

دقيقا به واقعيتي اشاره كردي كه هرگز نميتونيم اون رو كتمان كنيم كه دلبستگي و وابستگي هاي همه ما محدوديت به دنياي واقعي ندارد ، وقتي اين همه كاربر اوقاتي از روز خود را در كنار هم و با هم به تبادل افكار و تجارب مي پردازند ناخودآگاه دلبستگي و عادت به حضور حتما در ساعاتي خاص در همه آنها ايجاد ميشود ، براي خودم اين حالت كاملا ملموس بوده و همواره اين عادت ، اعتياد يا حس حضور و بودن در كنار تمامي دوستانم را دارم ...اميدوارم كه همواره با تجارب و خاطرات خوب از كنار هم بودن در اين دنياي مجازي به سر برده و از اين رسانه براي استفاده بهينه از اوقات خود بهره ببريم..باز هم از اين تصوير زيبا و حضورت تشكر مي كنم ....و همواره بهترين ها آرزويم براي شما بوده و هست.....  

سلام بر پورياي نازنين و نيك سرشت

ممنون از اينكه در بخش نظرات بيش از پيش حضور داشته و در نتايج حاصل از پست ها  به تحليل و تكميل مي پردازي ،در ادامه و در تكميل صحبت شما بزرگواران در توضيح قبلي هم عرض كردم كه اين ذوق و قريحه اي كه مورد اشاره قرار گرفت تا درصدي خدا دادي و درصد هاي بعدي ناشي از آموزه ها و برداشتهاي ناشي از تجارب  و نيز تخيل و قدرت برقراري تماس حسي با افكار و اشياء را نيز شامل مي شود ، راستش يكجور هايي بايد مانند يك سناريو نويس به خيلي از قواعد صحنه پردازي از نور و گريم و دكور و ميميك صورت و فرو رفتن درنقش و حس گرفتن و لباس و اينها تا صد عنصر تاثير گذار را مد نظر قرار دهي تا بتواني صحنه اي ملموس و واقعي را به تصوير بكشي ، و در كل با درنظر گرفتن تمامي اين عوامل مي توان برداشت كرد كه اين كار يعني نوشتن بكر و خلاقانه امري آسان اسن يا دشوار...هرچند بنده خود با قلمي شكسته تنها دلنوشته هايم را روي كاغذ مي آورم ولي حتي با اين حال هم اينكار را چندان آسان نمي دانم ...پوريا جان از شما و آقا مهران عزيز كه چندي است افتخار حضورشان را در اين كلبه دريايي داريم ، صميمانه سپاسگزارم

نظرات دوستان هم که توافق داشتم لایکش کردم

کمی با من مدارا کن ،فاش تر گویم ، سبک تر گام بردار ای قلم! دیگران کاشتند و ما چیدیم و شما بکارید تا دیگران ثمرش را ببینند ، من نمسیدونم در برابر این قلم روان و دلنشین و پر معنی و عصاره گونه چه بگویم دوستان حق مطلب را بجا اوردند و من به انها بسنده می کنم : قلم شما مانند هنرمندی که در نهایت زیبایی یک رقص هنری را با ملودی کلاسیک و زیبا در صحنه خلق می کند میماند ، هرگاه لبریز از خلق کردن شد دریغ نکن و نهیب نزن و مهارش نکن چون هنر همینکه باید نباید شد! دیگر هنر نیست و محصور است در بایدها و نباید ها ؟! اما در معرض نامحرم هم قرارش نده ، بلوغ قلم را به رقص والس در آر و مستندش گردان برای ایندگان : تو نیکی میکن و در دجله انداز...ذکات علم و هنر و ادب و خرد در انتشارشه اما به موقع و حفظ قلم که نشکند ، سیستمهای مکانیزه که خودتون استادش هستید این امکان را براتون فراهم نموده تا نشرش کنید و ابدی گردد ، با نظر پوریا هم توافق کامل دارم چون دهها پروژه سنگین صنعتی را بخوبی اجراء نمودم که برخی تا 3 هزار صفحه مستندات را در بر داشته اما هرگز نتونستم 100 صفحه در خصوص موارد اجتماعی یا انچه دوست داشتم بگویم را قلم بزنم نوشتن به ویزه نواوری و خلاقیت در نوشتارهای اجتماعی و وروایتی و ... بسیار سخته و کار هر .... نیست خرمن کوفتن ... میخواهد و مردو زن  هنر و تو هنرمندی ...چوخ چوخ

درود فردین جان صبح ساعت 11:16 نظرم را گذاشتم اما درج نشد و تلاش دومم هم جایی نرسید اکنون هم یک ساعته دو سه بار تلاش کردم و نشد اینو ازمایشی می فرستم ببینم چه میشه : پستت فوق عالی است

به نوعي ميل به آزاد شدن داره و كساني كه سه عنصر تجربه(در همه زمينه ها)، تعقل يا تفكر (واقعي و معناگرا) و ذوق و احساس (ذاتي يا اكتسابي ) در نتيجه تجارب علمي  و كارگاهي در سطح اجتماع را داشته باشند ، تمام مباني لازم براي قلم به دست گرفتن و نوشتن را خواهند داشت ، و گاها اين انرژي نهفته در وجود تك تك ما تنها با يك تلنگر ، حس ، يا نياز خودش رو رها كرده و برخي مانند افراد نام آشنايي مثل شاملو ، فروغ ، هدايت ، سهراب و ...در نتيجه واقعيات روز و اكتساباتشان از محيط ..مسيري را برگزيده و تمامي اين انرژي هاي در شرف رها شدن را درقالب بيان با قلم هدايت كرده و آثاري را خلق ميكنند كه برايمان ملموس و آشناست ، ولي دغدغه امروز ما اين است كه انديشيدن و قلم به دست گرفتن و با انديشه نوشتن موجب سلب بسياري از آزادي ها مي شود كه تنها يكي از آنها از خود بيگانگي و قالب دار شدن انديشه ها و شخصيت فرد در ابعاد و اشكال مشخص  و تعيين شده است ،و خود حديث مفصل بخوانيد از اين مجمل ، در مورد آهنگ هم به درستي از خواننده اش يعني جهان كه خدايش بيامرزد ياد كرديد و از اينكه براي شما تجديد خاطره اي شده و در لذت آن با شنيدن اين آهنگ همراه بوديم خرسندم.  آقا مهران عزيز  ، ضمن عرض ارادت و اظهار شاگردي و پس دادن درس در محضر بزرگان از حضورتان در اين كلبه بي رياي دريايي سپاسگزارم

درود آقا مهران عزيز و بزرگوار 
همراه با گراميداشت حضورتان ضمن تاييد صحبتي كه در مورد علت حركت بي وقفه قلم در دست كساني كه شيوه بيان و برقراري ارتباط با ديگران رو بواسطه اون انتخاب ميكنند ، و اينكه چطور ميشه ميزان موضوعات روزمره در خزانه انديشه و تفكر سيال حاضر در دنياي پيرامون انسان هنوز حرف ناگفته اي براي گفتن يا نوشتن داره يا نه ؟ و يا اينكه آيا موضوعي مانده كه در موردش ننوشته يا نخوانده باشيم ؟ بايد بگم ، از اين منظر كه انسان در گذر زمان پيوسته در ميان امواج ناآرام ارزشها و تفكر در حال نوسان ديدن و بالا و پائين رفتنه و همون طور كه خود بهتر از بنده مي دانيد اين افت و خيز ها يعني حركت ، و حاصل حركت در دنياي فيزيكال يعني انرژي ! اين انرژي ازجائي نيرو گرفته و در جائي رها و آزاد ميشه فقط بايد به ميزان و مقدار لازم برسه ، تجربه و تفكر انسان هم همين حالت و نيرو را داشته يا ايجاد مي كنند و در زماني كه به حد اشباع و لبريز شدن مي رسه

درود عباس جان

باز هم خوش آمدي به اين كلبه دريايي ، در كلبه ما رونق اگر نيست صفا هست ، يقينا صفا و ارزشمندي هر وبلاگي رو خواننده هاش و البته نوع خواننده هاش بالا مي برند ، اين كه يك خواننده با متني ارتباط خوب برقرار كنه و اون رو مجبور به تفكر و بيان انديشه و احساسش كنه ، يعني قلم و نگارنده مسير رو درست طي كرده اند ، از اين كه هستي و با تعريفهاي خود باعث تشويق دوستان ميشي سپاسگزارم ، راستي نميخواي دستي بالا بزني جشني راه بندازي از تجرد در بياي تا با اين زبونت خانومت رو ديوونه كني و اون رو وادار كني از شدت تاثير روبروت قرار بگيره  و مثل اوشين ، جلوت بشينه ...خلاصه منتظر هستيم

سپاس از حضورت

درود و سلام بر پورياي نازنين و نيك سرشت

مسلما هر مطلبي از لحظه انگيزش ، سگالش و نگارش تا خونده شدن ، فرايندهايي رو طي ميكنه كه در كيفيت محصول نهايي اون كه همانا انتقال معاني  در قالب واژه هاست تاثير گزار است ،مسلما توضيحاتي كه دوست ارزشمند و صاحب تفكري چون شما راجع به موضوعات ارائه شده در وبلاگ دوستان مي دهيد با خود متن و مخابطان ارتباط متناسب و دقيقي برقرار كرده و بر فراگير شدن ارزش هاي موجود در آن مي افزايد ، در مورد نگارش شعر و احساس بايد بگم مثل بارون ورگباري است كه هميشگي نيست ، لحظه اي كه جاريست بايد حتما در همون حس و حال قلم كنار دستت باشد و بنويسي چرا كه اون لحظه و اون حس ممكنه هرگز تكرار نشه ، اين مورد هم يكي از همون لحظه ها بوده و مطمئنم خودت هم تجربه اش كردي ... و از همه مهمتر اينكه خيلي زود به حس و تفكر نويسنده نزديك مي شي و اين خود يك حسنه ووو گرامي ميدارمت نيك سرشت ، 

درود و سلام بر شما بانوي لطف و مهرباني بهانه

خدا شاهده خيلي وقتها در مقابل احساس و مهرباني هاي پاك و بي آلايش شما كم ميارم ، اونقدر در بيان احساسات خود نسبت به دوستانتون روان و صادق هستيد كه آدم رو وادار مي كنيد در مقابل اين بزرگواري هاتون فقط سر تعظيم فرو بياره ، هر چند هرگزخود را در حد و اندازه محبت ها و توصيف هايي كه كرديد نمي بينم ،ولي حضور و بيان صادقانه و تصاوير زيبايي كه انتخاب مي كنيد ، همواره دلنشين بوده و حتما ديگر دوستان هم اين واقعيت رو تاييد مي كنند ، سپاسگزارتان بوده و انديشه پاكتان را ستايش مي كنم

پاينده و برقرار باشيد

درود و سلام بانو شبنم

با تشكر از اين تصوير زيبا ، و شك ندارم جمله اي رو كه در مورد آهنگ بلاگ گفتيد از ته دل گفتيد ، و اين خستگي رو از تن بلاگربه در مي كنه چون خواننده حس و انرژي خوبي بهش منتقل شده ، از حضور و آظهار لطفتون ممنونم